محمدمهدي مامان و بابامحمدمهدي مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

ياس دونه

5ماهگيت مبارك عزيزم

سلام ماماني خوبي دورت بگردم عزيزدل مامان الهي فداي شيطنتات بشم من كه روزبه روز شيرينترميشنتواين مدت كه ننوشتم برات اتفاق خاصي برامون نيوفتاده.سرمون و حسابي شمافسقلي مامان گرم كرديد باخنده هاي شيرينت گلكم باشيطنتات. همونطوركه توپست قبلي بهت گفتم هركي شماوروجك و ميبينه عاشقت ميشه هفته ي پيش دوست بابايي افطاري دعوتمون كرده بود كه باراولمون بود ميرفتيم خونشون آقاهه اردبيلي هستن و خانومشون سبزواري 2تاهم دختردارن وقتي رفتيم خونشون تاشماروديدن گرفتن و باهات بازي ميكردن تا حدي سرشون و گرم كرده بودي كه حتي يادشون رفت شام و بكشن كلي هم ازت عكس گرفتن پري روزهم دلشون برات تنگ شده بوداومدن دنبالمون رفتيم امزاده جمال . راستي ماماني پريرو...
30 تير 1393

ارزش زن

وقتی خدا زن را آفرید، او تا دیر وقت روز ششم کار می کرد.   یکی از فرشتگان نزد خدا آمد و عرض کرد: چرا اینهمه زمان صرف این مخلوق می کنید؟  خداوند فرمود: آیا از تمام خصوصیاتی که برای شکل دادنش می خواهم در او  بکار ببرم  اطلاع دارید؟  او باید قابل شستشو باشد، اما نه از جنس پلاستیک، با بیش از دویست قسمت متحرک با قابلیت جایگزینی. او آنها را باید برای تولید انواع غذاها بکار ببرد، او باید قادر باشد چند کودک را همزمان در بغل بگیرد، آغوشش را برای التیام بخشیدن به هر چیزی از یک زانوی زخمی گرفته تا یک قلب شکسته بگشاید. او باید تمام اینکارها را با دو دست خود انجام بدهد.  فرشته تحت تأثیر قرار گرفت.  ”فقط با دو...
24 تير 1393

عموعلي ومحمدمهدي

سلام عشق مامان الهي من دورت بگردم كه انقدرخواستني هستي كه همه عاشقت ميشن . هفته ي پيش بودكه تازه 2روزبوداسباب كشي كرده بوديم كه عموعلي تماس گرفت كه توراهيم و داريم مياييم خونتون چون ديروقت بود من ديگه نميتونستم شام درست كنم براهمين به بابايي گفتم شمابرو كباب بگيرمنم برنج ميزارم كه باباهم قبول كرد ساعت تقريبا 9شب بودرسيدن خونمون عموعلي وزن عموسميه و 2تادختراي گلش ترنم و تبسم،عموعلي چون ازعيدشمارونديده بود وقتي شماروديدكه چقدربزرگ شدي وخوردني ديگه نميدونست چيكاركنه انقدرقربون صدقه ات رفت كه نگو برات صدقه هم دراومد ( البته بماندكه زن عمو زيرچشمي چه نگاههايي كه به عموت نميكرد )البته شماهم اون شب فقط خواب بودي اخه شماهميشه ساعت 9_9،30ميخوا...
12 تير 1393

علت تاخيراين مدتمون

سلام ماماني ببخشيد خيلي وقته نيومدم برات بنويسم ولي خب چيكارميشه كرد آخه تواين مدت سرم خيلي شلوغ بود اسباب كشي داشتيم ومنم دست تنهاتقريبا از آخرين مطلبي كه برات نوشتم شروع كردم به شستن وبسته بندي كردن وسايل باهمه ي سختيا (هم نگهداري شما تاج سرم وهم جمع وجوركردن )ولي بازم تونستم ولي ازبابتي خوب شد برام 4كيلوكم كردم .بااينكه همه بهم ميگفتن حداقل همه چي رونشور لي من نتونستم تا لحاف مهمونام هم شستم ،خلاصه به هرمكافاتي بود تموم شد1روزقبل اسباب كشي هم عزيزجون و خاله جون اومدن پيشمون درسته كاري نمونده بود ولي خيلي خوب شداومدن خاله جون كه همش شمارونگه داشته بد ومنم كارام و ميكردم خلاصه جمعه 30 خرداداسباب كشي كرديم واومديم خونه ي جديد. تواون گ...
11 تير 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ياس دونه می باشد